شدروزوشبم سیاه مادر دل بی تو بسوخت مادر دودشد هرآنچه که خیال بود ازهستی من ستودمادر خودبودم و امّادل نمانده پس بودن من چه سود مادر ازدست زمانه شکوه دارم تا عشق ومحبت را چشیدم با حیلهتو راربود مادر من بیکس وتنها باهزار تمنّا بی خیال زدنیا کرد جدا مادر روزگار بی دین از دامن تو کشید بیرون حالم خراب ست امّید سراب مادر گریم چو باران نالم چو طوفان ازدورری تو داغ دلم فز,بسوخت ...ادامه مطلب