:::::چه راحت دست ازمن کشیدن :::::

ساخت وبلاگ
عاشقم، عاشق به رویت، گر نمیدانی بدان سوختم در آرزویت، گر نمیدانی بدان با همه زنجیر و بند و حیله و مکر رقیب خواهم آمد من به کویَت، گر نمیدانی بدان مشنو از بد گو سخن، من سُست پیمان نیستم هستم اندر جستجویت، گر نمیدانی بدان... گر پس از مردن بیائی بر سر بالین من زنده می گردم به بویت، گر نمی دانی بدان اینکه دل جای دگر غیر از سر کویت نرفت بسته آن را تار مویت گر نمی دانی بدان گر رقیب از غم بمیرد، یا حسرت کورش کند بوسه خواهم زد به رویت، گر نمیدانی بدان هیچ می دانی که این لاهوتی آواره کیست؟ عاشق روی نکویت گر نمی دانی بدان عاشقم عاشق به رویت، گر نمیدانی بدان سوختم در آرزویت، گر نمیدانی بدان

 برای تو مینویسم بازبان ساده

چه شد آن همه   محبتّها

چشم زدند به ما

تقدیر نبود

دست در دست

در کنار رودخانه قدم زنیم

قسمت نشد 

در میان شقایق ها دنبال پروانه ها برویم

راستی چه پیش آمده که هرکس براه خودرفت؟

روزگار سازگار ینداشت

هرروز یکی را ازما گرفت

نای نفس کشیدن نبود

دلم گرو احساس بود

صدای شکستنش را  درک نکردم

تا به خودآمدم عسل جونم رفت

مادررفت پدربزرگ رفت

پدررفت 

بس نبود

داده که همراز دوست رفیق  یتیمیم بودرفت

تو خودبودی

گریه همدرد و غم همخانه ام شده

احساس مرد

چه راحت دست ازمن کشیدن

ازمن بریدن

من ماندم و چندقبر گلکاری شده

هرروز به امید سرخاک رفتن زنده ام

اگر به وبلاکم سرزدی

نوشته ای تازه ندیدی

بدان من به آرزویم رسیده ام

در جمع رفتگان پیوسته ام

عکس و تصویر دو سرباز روبروی هم ؛ دعای کدام مادر مستجاب خواهد شد؟ #مسعود_علامه_زاده

::::: این خدا را مهربان پنداشتم:::::...
ما را در سایت ::::: این خدا را مهربان پنداشتم::::: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mis-samira بازدید : 150 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 10:17