به زمین وآسمان آبی سوگند
به ستاره های شب مهتاب درخشان
بر ابر که بارید
بر دشت ودمن
شقایق رویید سوگند
بر گندمی که خوشه زرین
بی آب در کویر برهوت
تا نانی شود برای خوردن سوگند
گله ای نیست
از بی مهری ودردزمانه
ازعهدشکنان بی وفایان
ازدوست نمای نارفیقان
خنجرزدندزپشت سوگند
من عهد که بستم
پای جان نشستم
پیمان نشکستم
ازخودگذشتم
براشک یتیمان
برناله عشاق سوگند
این دل نلرزید
جزنام تو برلب نام دگری نیست
عالم گواه بود
این قلب چه ها دید
امّا نلغزید
غمها فراوان
از رنجش دنیا من تنهای تنها
هرگزنبریدم
براشک چکیده
آتش به دلم بود
چون موج خروشان
فریاد نکردم
تو دوست نما بودی من شکوّه نکردم
بر عشق ما سوگند
هرگز نگریزم
بی تو بمانم
چونکه نگرانم
برتو چه آید؟
ازتو چه بماند؟
ازتو چه بماند؟
نوشته شده در پنجشنبه دوم شهریور ۱۳۹۶ساعت 12:59 توسط سمیرا
::::: این خدا را مهربان پنداشتم:::::...
ما را در سایت ::::: این خدا را مهربان پنداشتم::::: دنبال می کنید
برچسب : برناله,عشاق,سوگند, نویسنده : mis-samira بازدید : 116 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 1:37