::::: من زاده غم بودم و خود بی خبر ازغم:::::

ساخت وبلاگ

من روزو شبم حسرت دیدار توگشته


نگذارکه در حسرت دیدار تو بمیرم

 
من در غم تورنج بسیار کشیدم

   
بیکس شدم و باز زتو دست نکشیدم 

 
 من زاده غم بودم و خود بی خبر ازغم


 با یاد عزیزان ماه هاسپری شد

چشم کورشود ترس که  غربت بمیرم

مرگ که حقّ است  من هیچ نهراسم

ترسم زاین است که بی عشق بمیرم  

روزی به خودآیی که دل زخمی شدومرد    

افسوس خوری  کاش در حسرت نمی مرد

آنوقت چه فایده ؟


گردرد همین است ؟

گر عاشقی این است؟


گر مردن دیداردوباره ست؟

بهتر که بمیرم

خواهم زخداهرروزو هرآن بمیرم


دیوانه حسرت کش و تب دار بمیرم  


بی یار بمیرم

درغمکده خود تنها بمیرم

تنها بمیرم

تنها بمیرم

7 Deadly Sins - Sloth by elestrial

نوشته شده در یکشنبه چهاردهم آبان ۱۳۹۶ساعت 13:47 توسط سمیرا
::::: این خدا را مهربان پنداشتم:::::...
ما را در سایت ::::: این خدا را مهربان پنداشتم::::: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mis-samira بازدید : 170 تاريخ : دوشنبه 6 آذر 1396 ساعت: 8:52