:::::زمان در گذر است :::::

ساخت وبلاگ

من وتو خیلی وقته که فهمیدیم

راه ما جدا شده


امیدوآرزوها ماه هاست

که از دلمون رها شده

 
غصّه های قلب زخمی ما

هرروز انباشته شده


فکرهای خوب ما همیشه بود

امّا روح ما بازیچه زمان شده 

سردی گفتارتو کشید منو به خلوتم 

عاقبت  دفترعشق و عاشقی 

گسستنش روا شده

روزهایی دل ما سبز پراز شادی بود 

    
دستها گرم نگاه راضی بود


من و تو می دانیم


روزها میگذرد


چه نباشیم یا که باشیم

زمان در گذر است

 
من و تو می دانیم


زندگی کوتاه وپرزغم است

 
همچون یک ساز قشنگ گیتار

که نوازنده آن بی هنراست 

   زندگی یک جاده است

گاه سواری بر آن

وگاه پیاده

گاه لبخندی به لب داری

گاه هم گریه


مال ما هم فقط رویا بود

یه امید بیخودو ناجور بود

   
باتوبودن همش یک خواب بود

احساس بود


خیلی وقته که احساس مرده

بغض ها هم به مرور

دردل من انباشته 

 
اشکها هم دگرخشک شده

زندگی راز بزرگیست

من وتو میدانیم


زندگی دست من وتو گلستان میشد


نه توآن کردی که من باشم فرداباتو

نه من آن بودم که  وابسته به رویا باشم

   
زندگی امید رنگهاست

سبزی سالهای زیباست


منو تو یه عهدی داشتیم

یه هدف یه راهی داشتیم

عشق ما وردزبانها

معرفت و وفاداری

قصّه دلها  شده بود


من و تو می دانیم


دل ما روشن بود  


ما به هم دل بستیم 

   
  بادوباران

رعدوطوفان

گواه ما بود

ما با هم خوش بودیم


سردی برف و زمستان

حریف ما نبود

مردن برگ درختان  تو فکرما نبود   


چرخش چرخ وفلک فاصله انداخت بین ما 

 
بوی عطرزندگی بریده ازروان ما 

بوی یاس زندگی پریده ازمشام ما


مال ما خاطره شد  


تودفتر وکتاب ما


 منو تو میدانیم

زندگی رقص قشنگ گلهاست
 
گربچینی گل را زندگی میمرد 

                                                                                                                                                    
زندگی آمدن و دوست داشتن

و با هم شدن است

 
 روزگار چشم دیدن نداشت

جای مهر کینه به دل هامون گذاشت

   
زندگی آمدن است

مثل یک رودروان جاری شدن است


ما زهم دور شده ایم

 
کارما دروغ و تهمت زدن است

شور بودن ز دلامون رفته

نورامید به سیاهی رفته


منو تو میدانیم

قلب ما زخمی شده  

 
تف به این فاصله ها


قصّه ما را چنان ضربدر زد 

 
نه رمقّ برای ترمیم مانده

یا که راهی به برگشت داده  


رسم دنیا همین است 

وما میدانیم


منوتو خواهیم مرد


عمرشادی کم بود 

 
بیشترناله و یا افغان بود


بدیا خوب گذشت

 
 حرف من گفتن بود


قهروآشتی

گفتن دوست دارم زندگی بود


من و تو می دانیم


دل ما پوسیده

راه ماخیلی وقته که زهم جداشده

من و تو می دانیم

نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۶ساعت 13:52 توسط سمیرا
::::: این خدا را مهربان پنداشتم:::::...
ما را در سایت ::::: این خدا را مهربان پنداشتم::::: دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mis-samira بازدید : 151 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 23:26