برو که تصویر دل دردست نقاش بی هدف مانده
تابلویی تیر به قلب خورده وبی ثمر مانده
دیده ها اشک وازهمه رانده
قطره ها ی خون توی قاب مانده
توبرو ای جان قلب من زخمیست
ازنگاه تو انتظار عالیست
آرزوها بردلم مانده
این سکوت شب عاشق غمهاست
باورت میشه قلب من تنهاست
حسرت دیدن پوچ وتو خالیست
قصّه های عشق درکتاب مانده
شداسیر دست هرکسی خوانده
هرکجا باشی آسمان آبیست
گفتن دوستت دارم با عمل جور نیست
نه فلک خواند شعر ماندن را
نه کسی داند حسرت وراندن را
توبرو ای دوست
کاروان رفته
این مسافر هم درکویر مانده
شکوه را کم کن رو به دریا باش
لاشه عشق را از خودش رانده
نه گلی رویُید
نه دلی مانده
تو برو ای جان
قلب ما فانی ست
نه هوس مانده
نه دلی پرشوق
دیده ها اشک و
ازهمه رانده
قطره ها ی خون توی قاب مانده
::::: این خدا را مهربان پنداشتم:::::...
ما را در سایت ::::: این خدا را مهربان پنداشتم::::: دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mis-samira بازدید : 152 تاريخ : پنجشنبه 11 بهمن 1397 ساعت: 14:54