:::::امّا به تو رسیدن خدا خدا میکنم :::::

دوباره برایت

شب و روز

ترانه می سرایم

برای دیدن تو

بهانه می تراشم

به آن نگاه خیره

که همتایی ندارد

برای با تو بودن

فسانه می نویسم

درون سینه من

که التماس عشق است

شنیدن صدایت

که درمان درد است

 
 به این امید که هستی

به عهد خودنشستی

 
مشکل راه دور را

با چشمم می گشایم  

 
نظر به خاطرات کن

بدیها را رها کن  

 
 تو سردی هوا را

رسیدن# بهار کن 

 خروش رودخانه را

که رفتنش به دریاست

 رسیدن# آرزو

تا پای مرگ برجاست 

درخت زندگی باش

امیدو عمر من باش

جوانه وجودت

 مرا به عرش میبرد

 فقط کنار من باش  

عزیز جان من باش

این دل دیوانه را

فدای تو میکنم#

 در قلب دلتنگ تو

 من آشیان میکنم#

 دست  به خدا میکنم

دعا دعا میکنم

برای دیدن تو

من التماس میکنم

  این روزگار نامرد

 هرروز یه سازی دارد

 گاهی زغم گریه

گاهی زشادی خنده

امّا# به تو رسیدن

خدا خدا میکنم

دل را به سویت ای جان

خدا خدا مینکم