منم ایران
به رنگ ارغوان در فصل پاییزم
گلوله میزنند بر چشم بینایم
شکنجه میکنند بر پیکر م
چونکه حقّ دارم
زحرفهایم میترسند
عدالت را میخواهم
میلرزند
دروکردند خوبان را
بچیدند غنچه های نونهال باغ ایران را
کدامین شاعر دانا نویسد شعر کشتن را؟
کدامین آدم عاقل شود همدست قاتلها؟
مگر این دست رمق دارد که بنویسد
دوباره دختری در خاک ایرانم شهید گشته؟
ویا یک نوجوانی
با گلوله کشته و مخفی دفن گشته
دلم از ظلم میگرید
تمام خاک ایرانم گریان است
صدای مرگ پیچیده بر عرش ایرانم
چه بنویسم؟
چه گویم ؟
آی مردم پرشده
تمام شهر از خون جوانانم
نوشته شده در یکشنبه بیستم آذر ۱۴۰۱ساعت 6:7 توسط سمیرا| |
::::: این خدا را مهربان پنداشتم:::::...برچسب : نویسنده : mis-samira بازدید : 65